در مورد نحوه ارائه دادن استعفا و اینکه در داخل کشور باشد یا در خارج، اتفا قنظر وجود نداشت. عد های بر این باور بودند استعفا باید پیش از آمدن به پاریس اعلام شود. عد های دیگر این را هحل را بنا بر شرایط خاص کشور عملی نم یدانستند و معتقد بودند او باید اول بتواند به خارج بیاید، ولی قبل از دیدار استعفا دهد. هما نگونه که در مورد سید جلال تهرانی، رئیس شورای سلطنت اتفاق افتاد.
کسانی که با سفر بختیار به پاریس بدون اعلام استعفا در داخل کشور موافق بودند، عبارت بودند از: آقایان مهندس بازرگان، دکتر بهشتی و عد های دیگر در داخل و آقایان قط بزاده، دکتر یزدی و طرفداران آ نها در خارج؛ و موافقان سفر با اعلام استعفا و رفتن به پاریس عبارت بودند از آقایان آی تالله منتظری، ربانی شیرازی، آی تالله طاهری اصفهانی، آی تالله خلخالی در داخل کشور و آقایان بن یصدر، محمد منتظری و طرفداران بن یصدر در خارج از کشور.
اکنون نظر هرکدام از مخالفان و موافقان را ب هطور خلاصه می آوریم و سپس آنچه نگارنده از نزدیک شاهد و ناظر بود هام را بازگو م یکنم.
مشروح این دیدار و سفر نافرجام، در خاطرات آقای دکتر یزدی آمده است. در اینجا ب هطورر خلاصه و به مه مترین قسم تها اشاره م یشود:
نظر امام این بود که اگر بختیار به پاریس بیاید تا استعفا ندهد اجازه دیدار نخواهد داشت. نظر ما هم آن بود که با بختیار عیناً نظیر سید جلال تهرانی رفتار شود، اما اعلام این مسئله درحال یکه بختیار هنوز در تهران بود، ضرورتی نداشت.
دکتر یزدی ادامه م یدهد و م یگوید:
تماس و مذاکرات میان شورای انقلاب و بختیار ادامه یافت. یکی از موضوعات مورد بحث طرفین سفر بختیار شورای « به پاریس بود. بختیار که نم یتوانست بدون نظر
شورای امنیت « . کشور را ترک کند، لاجرم مسئله را با آ نها در میان گذاشت » امنیت پس از » شورای امنیت « . در آن روزها مرکب بود از سران ارتش و بختیار » کشور ساع تها بحث و مذاکره بالأخره سفر بختیار به پاریس و دیدار با امام را تصویب را » شورای امنیت کشور « کرد. آقای مهندس بازرگان در 7 د یماه 1357 نتیجه جلسه امروز از ساعت 9 صبح جلس های طولانی » شورای امنیت کشور « : چنین گزارش دادند بودند. مذاکرات آنان بر این محور بود که فرمول » حِجله « داشت و به قول معروف، در یا ترتیبی پیدا کنند که چگونه شاپور بختیار را به پاریس بفرستند. قبل از ظهر برای کسب خبر و اطلاع از نتیجه مذاکراتشان م عالواسطه با آ نها تماس گرفته شد، اما گفتند 15 بعدازظهر نتیجه تصمیمات معلوم خواهد شد. بعدازظهر تلفن زده شد و : ساعت 30 گفتند نی مساعت دیگر. ظواهر امر حکایت از آن داشت که آ نها از مواضع دیشب خود .» عق بنشینی نموده و تعدیل کرد هاند. شخص واسط هم همین مسئله را تأیید کرد مهندس بازرگان ساعاتی بعد مجددًا تلفن زد و اطلاع داد در همان روز نتیجه رأی شورای امنیت کشور به دست آمده است و آ نها تصویب کرد هاند بختیار به پاریس سفر کند و بختیار هم اعلامی های تهیه کرده و برای شورای انقلاب فرستاده است که اگر شورای انقلاب موافقت کند، آن را قبل از سفر به پاریس منتشر سازد. آقای مهندس بازرگان متن بیانیه تهی هشده بختیار را به شرح زیر خواندند:
من بعنوان یک ایرانی وط نپرست که خودم را جزء کوچکی از این نهضت و قیام عظیم ملی و اسلامی م یدانم و اعتقاد صادقانه دارم که رهبری و زعامت آیتالله العظمی امام خمینی و رأی ایشان م یتواند راهگشای مشکلات امروزی ما و ضامن ثبات و امنیت کشور گردد، ظرف 48 ساعت آینده شخصاً به پاریس سفر کرده و به زیارت معظ مله نائل م یشوم و با گزارش اوضاع فعلی خاص کشور و اقدامات خود ضمن درک فیض، درباره آینده کشور، کسب نظر نمایم
این متنی بود که به تصویب شورای امنیت کشور نیز رسیده بود. آقای مهندس بازرگان اضافه کردند با این متن شخصاً موافق هستند و به نظر ایشان ضرر و زیانی ندارد و تعهدی هم در کار نیست. آقای مهندس بازرگان در حین مکالمه تلفنی گفتند قرار است در این مسئله با سایر دوستان )اعضای شورای انقلاب( مشورت کنند که البته هنوز فرصت تشکیل جلسه را پیدا نکرد هاند، اما مطلب را گزارش م یدهند تا آقا هم نظر خودشان را بدهند و جلسه که تشکیل شد، همه مسائل را با هم بحث خواهند کرد و نتیجه را باز گزارش خواهند داد.
علاوه بر شورای انقلاب، علمای مهاجر به تهران نیز مورد شور و مشورت اعضای شورای انقلاب قرار گرفتند. این علما به مناسبت اعلام بازگشت امام از تمام شهرهای ایران به تهران آمده بودند، اما به علت بسته شدن فرودگاه و ممانعت بختیار و ارتش از پرواز هواپیماها به ایران و شهرستان ها، در دانشگاه تهران متحصن شده بودند.
آقای مهندس بازرگان درباره نظر علمای مهاجر طی همین مکالمه تلفنی گفتند: علمای مهاجر در تهران نیز این متن را دید ه اند و با آن موافق اند منتها نظر داده اند که در پایان بیانیه به جای "کسب نظر"، بیاید: "درباره آینده کشور و وضع دولت کسب تکلیف کنم"
اشراقی و حاج احمد آقا تشکیل شد، گزارش تهران را عیناً خواندم. امام اصل مسئله را پذیرفتند و اصلاح عبارتی علمای مهاجر به تهران را نیز تأیید نمودند. نظر امام این بود که اگر بختیار به پاریس آمد تا استعفا ندهد، اجازه دیدار را نخواهد داشت. نظر ما آن بود که با بختیار عیناً نظیر سید جلال تهرانی رفتار شود. اعلام این مسئله درحال یکه بختیار هنوز در تهران بود، ضرورتی نداشت. انتشار بیانیه بختیار نیز هما نطور که آقای مهندس بازرگان اشاره کرده بودند، تعهدآور نبود. همان شب با تهران تماس گرفتم و مراتب را به آقای مهندس بازرگان اطلاع دادم.
ظاهرًا اوضاع طبق برنامه و تصمیم شورای انقلاب پیش م یرفت. قرار شد متن بیانیه بختیار با اصلاحات مورد نظر روحانیان مهاجر که به تأیید امام هم رسیده بود همان شب توسط بختیار در رادیو و تلویزیون ایران خوانده شود. بختیار اعتراف م یکند که او برای پیدا کردن راهی جهت تماس با آقای خمینی با آقای مهندس بازرگان تماس گرفته و مشورت کرده است و آقای مهندس بازرگان هم اقدام او را تأیید کرد هاند، اما م یگوید آقای مهندس بازرگان به او متذکر شدند که آقای خمینی قبل از هر چیز استعفای او را خواهند خواست. در همین جا بختیار به بیانی های که از صدا و سیما منتشر شده اشاره م یکند، بدون آنکه متن آن را علنی نماید و صرفاً به ذکر چند جمله ناقص از آن بیانیه اکتفا کرده است. 2 بیانیه امام در مورد سفر بختیار متن مورد توافق اصلا حشده بیانیه بختیار توسط شورای انقلاب و علمای مهاجر و تأییدشده توسط امام، علاوه بر آنکه توسط آقای مهندس بازرگان طی یک مکالمه تلفنی و به شرحی که گذشت برای ای نجانب خوانده شد، توسط آقای مهندس کتیرایی که در آن زمان عضو و دبیر شورای انقلاب بودند، برای مرحوم شهید عراقی نیز خوانده شد.
بعد از نیمه شب همان شب، حاج احمد آقا به اتاقم در مسافرخانه نوفل لوشاتو آمد و گفت که آقا متنی صادر کرده اند و به تهران هم اطلاع داده شده است، مبنی بر اینکه بختیار تا استعفا ندهد، نم یتواند به دیدن امام بیاید. حاج احمد آقا که در تمامی مذاکرات با امام حضور داشت و از مکالمات تهران و برنامه هم مطلع بود از این کار ابراز ناراحتی کرد، اما گفت که خب، کاری است شده و دیگر نمی شود کاری کرد.
متن بیانیه امام:
بس مالله الرحمن الرحیم. حضرات حج جاسلام تهران و سایر شهرستا نها دامت برکاته! آنچه ذکر شده است که شاپور را با سمت نخس توزیری م یپذیرم دروغ است، بلکه تا استعفا ندهد او را نم یپذیرم. چون او را قانونی نم یدانم. حضرات آقایان به ملت ایران ابلاغ و اعلام فرمایند که توطئ های است در دست اجرا و از این امور گول نخورید. من با بختیار تفاهم نکرد هام و آنچه سابق گفته است که گف توگو بین او و من بوده دروغ محض است. ملت باید موضع خود را حفظ کنند و مراقب توطئه باشند.
آقای دکتر یزدی م یگوید: اینکه چه کسانی باعث این امر شدند در آن موقع معلوم نگشت. بعدها در تهران شنیدم که مسبب این جریان، آقایان ربانی شیرازی و خلخالی بود هاند.
آقای خلخالی در خاطرات خود به این موضوع اشاره م یکند تعداد زیادی از « : و م یگوید علما، ازجمله آقای مطهری، آقای منتظری، آقای شیرازی، آقای بهشتی، آقای خامن های، آقای هاشمی، علی آقا تهرانی، آقای ابطحی کاشانی، آقای شرعی، آقای ربانی املشی، آقای مؤمن، آقای جلال خمینی، آقای مروارید، ای نجانب و دویست نفر از روحانیون بعد از نماز مغرب و عشا در مدرسه علوی حضور داشتیم. در آنجا اعلام شد که حضرت امام
خمینی حاضر شده است با بختیار ب هعنوان نخس توزیر ملاقات کند. این امر مورد مخالفت بعضی و موافقت تعدادی دیگر از علمای حاضر قرار گرفت و سرانجام تصمیم گرفته شد که آن را به رأی بگذارند. اکثریت قریب به اتفاق، رأی به ملاقات دادند، ولی آقایان منتظری و ربانی و طاهری اصفهانی و ای نجانب مخالفت کردیم. آقای مطهری و آقای بهشتی فرمودند اعتراض چند نفر اجتهاد در مقابل نص است. وقتی که خود امام حاضر به ملاقات با بختیار است چرا ما آن را رد نماییم؟ میزان قبول یا رد خود امام است. سرانجام جلسه با نِقار و تلخی پایان یافت.
ش بهنگام پس از صرف شام به مدرسه رفاه که در نزدیکی خیابان عی نالدوله )ایران( بود رفتیم. ساعت حدود 10:30 دقیقه و شاید ساعت 11 بود که تصمیم گرفته شد در این باره تلفنی با حضرت امام صحبت کنیم. وقت یکه تلفن کردیم، آقای فردوس یپور از دفتر امام در نوف للوشاتو گوشی را برداشت. ما به ایشان گفتیم که تمام مطالب ما را ضبط کند و خدمت امام ببرد و جواب آن را تلفنی به ما بگوید. ایشان هم نوار را حاضر کرد و اولین کسی که صحبت کرد آقای منتظری بود؛ بدین مضمون که به هیچ وجه صلاح نیست که این ملاقات صورت گیرد، ای نها در حال فرار از ایران هستند و اگر این ملاقات انجام گیرد به ضرر روحانیان و خود امام خواهد بود و موجب اعتبار برای آ نها م یشود. دومین نفر که صحبت کرد من بودم. گفتم خدا م یداند که این ملاقات ب یاندازه ضرر دارد و ب همثابه این است که ما با مغز سقوط کنیم. بعد از من دیگر کسی صحبت نکرد.
حدود یک ساعت بعد تلفن به صدا درآمد و آقای فردوس یپور پاسخ امام را بیان کرد. ما ابتدا مطالب را از روی نوار تنظیم کردیم و سپس با فرصت کافی آن را خواندیم. مضمون تلفن چنین بود: حضرت امام فرمود هاند من هرگز حاضر به ملاقات با بختیار نیستم و هر مطلبی که در این باره گفته شده به من مربوط نیست. تمام این صحب تها در زمانی ردوبدل م یشد که
ابراهیم یزدی طرفدار ملاقات به تهران اعلام کرده بود که حضرت امام حاضر به ملاقات با بختیار است. 4 آقای بن یصدر علت مخالفت خود با سفر بختیار به پاریس و دیدار با امام را بدین گونه شرح م یدهد که خلاصه آن چنین است:
آقای بختیار خواهرزاد ه اش را به اسم عباسقلی بختیاری که وزیر صنعتش بود پیش من فرستاد. به ایشان پیشنهاد کردم که از نخست وزیری شاه استعفا کند و نخست وزیری اینطرف را بپذیرد. قرار شد که من با خمینی صحبت کنم و ایشان هم برود با بختیار صحبت کند و جواب بیاورد. من رفتم صحبت کردم و ایشان گفت قبول میکنم، او استعفا کند و نخست وزیر ما شود. گفتم که یک تعهد اخلاقی است و سنگین. شما به این حرفی که میزنید جازم هستید؟ من نروم بگویم و بعد فردا شما پشیمان بشوید، این چیزها قابل تحمل نیست. او قسم به قرآن خورد که جازم است و این رأی را تغییر نخواهد داد. گفتم بسیار خوب. من هم آمدم و روز بعد هم او آمد و گفتم خوب چه کار کردید؟ گفت شما چه کار کردید؟ من گفتم ایشان را راضی کردم و ایشان به قید قَسَم حاضر است. او گفت ولی ایشان میگوید که نمیشود، چون نظامی ها زیر بار نرفتند. آنچه ایشان بعد در کتابش نوشته است دروغ است و دروغ مفتضحی. داستان واقعی همین است که من به شما گفتم. تا اینکه در اسناد سفارت و در نوشته های آقای برژینسکی معلوم شد که این امریه از آقای کارتر بود. آقای سالیوان به کارتر تلگراف کرده است، خود بختیار به اصطلاح از آنها خواسته است که موافقت کنند با این پیشنهاد و این پیشنهاد، ایران را از خیلی خطرات حفظ می کند. متأسفانه ضعف این آدم موجب شد که در آن خطرات قرار گرفت. آقای کارتر به طور قطع رد کرده و گفته یک قدم به طرف خمینی بروید ما هرگونه حمایت را از شما سلب میکنیم و این آقا به روی خودش نیاورد که بگوید آقا مسئول وضعیت کشور من هستم، من که نوکر شما نیستم که شما در واشنگتن تشخیص بدهید و من در تهران عمل کنم. ترجیح و تشخیص این است که این کار بشود. بعد آنها چه کار می توانستند بکنند؟ هیچ کار! ضعف بشری است دیگر. ضعف به خرج داده است. این در اسناد موجود است.
معلوم شد که بله، این گف توگوها هم به آ نها منتقل شده، اینکه گفتم دروغ است، این اسناد هم هست و این را من با جزم به شما گفتم که دروغ گفته است. پس آن داستان ای نطوری بوده است و حالا ایشان م یخواهد بدون استعفا بدون اینکه ب هاصطلاح یک قدم به طرف مردمی که انقلاب کرده بودند بیاید، ب هعنوان رژیم پیشین و دس تنشانده ایالا تمتحده به پاریس تشریف بیاورند؛ خوب این طبیعی بود که من نم یتوانستم موافق باشم.
که رئیس قسمت سیاسی سفارت Stemple این آقای امریکا بود و در آ نوقت یک کتاب هم نوشته است، در این کتاب م یگوید که اگر ایشان به پاریس آمده بود، برنده او بود و بازنده انقلاب و خمینی و این راست است. برای اینکه آمدن او به معنای مشروعیت گرفتن بود چطور م یشد که یک رهبری که یک کسی را به نخس توزیری شناخته و با این صفت با او دیدار کرده
بعد بیاید او را نفی بکند؟ توی دنیا اصاً خند هدار م یشد. پس طبیعی بود که او ماندنی م یشد و خمینی رفتنی. حالا مصیبت دو تا آدم نبود. مصیبت این بود که شما هر روز نم یتوانید در جامعه آن شرایط را ایجاد کنید که یک ملتی از یک قعر قرون م یخواهد به صحنه تاریخ بیاید. در پایان قرن بیستم این شرایط را هر روز نم یشود ایجاد کرد و این چیزی نبود که با خودخواهی مشخص آقای بختیار یا آقای خمینی و یا آقای بن یصدر این را ب هاصطلاح تاخت زد و معامله کرد.
این بود که من نی مساعت به نیم هشب مانده به خانه رسیدم و دیدم که دارند تلویزیون تماشا م یکنند و خبر دارد م یگوید و قط بزاده در صفحه تلویزیون است و م یگوید که بله ایشان فردا اینجا م یآید.
من فورًا به نوف للوشاتو تلفن کردم و این پسرش گُم شده بود. این احمد خمینی عادتی دارد که وقتی مشکلی پیش م یآید گُم م یشود و من هم خیلی سخت با پرخاش شدید گفتم یک خیانت بزرگی در حال انجام است و ایشان را باید پیدا کنید وگرنه خودتان پیغام مرا برای خمینی ببرید. بالأخره پیدایش کردند و آمد. گفتم برو به پدرت بگو که شما را مردم مرجع تقلید قبول کردند، سیاس تباز که قبول نکردند. شما یک آدم سیاسی نیستید که هر روز یک حرفی بزنید. شما باید یک حرف بزنید و این را اگر پذیرفتید این م یماند و شما م یروید و این انقلاب هم قربانی م یشود و لعن و نفرین ابدی تاریخ نثار شما م یماند و تا تاریخ هست شما ننگین هستید. او هم رفت و 10 دقیقه بعد از آن، بیانیه کوتاه پدرش را آورد و برای من خواند و گفت به خبرگزار یها بدهید. این خانم سودابه سُدیفی که بعد زندانی شد، او هم نشسته بود. من هم به او گفتم به فرانسه ترجمه کنید و به آژانس فران سپرس بدهید. 5 دقیقه بعد هم او تلفن کرد و گفت به اینکه آقا م یگویند فعلاً این بیانیه را ندهید. گفتم مرغ از قفس پرید و دیگر نم یشود پس گرفت. این بود از اول تا آخر
برای روشن شدن اصل قضیه استعفا و سفر دیدار بختیار به پاریس خلاصه این سه روایت آورده شد.
آنچه این سه بررسی کوتاه به ما نشان م یدهد، چیزی است که شاید هم از آغاز آشکار بوده باشد و آن این
است که هر سه مدعی هستند با استعفای بختیار قبل از دیدار با امام خمینی اتفا قنظر دارند، اما در نحوه و چگونگی و محل آن اختلاف جدی وجود دارد.
آقای دکتر یزدی م یگوید: "البته برای عده ای که از این ماجراها و مذاکرات اطلاع کامل نداشتند و توجهی هم نم ینمودند یک قسمت مبهم در اینجا وجود داشت و همین باعث شده بود که تصور کنند بختیار بدون استعفای کتبی به دیدار امام نائل خواهد شد، درحال یکه اگر بختیار به پاریس م یآمد ممکن نبود امام را قبل از استعفا ملاقات کند. این مسئله برای امام و تنی چند از اطرافیان ایشان در پاریس که در جریان کامل مسئله و مکالمات مکرر بین تهران و پاریس قرار داشتند روشن بود. در مورد اعضای شورای انقلاب در تهران نیز ن هتنها مسئله روشن بود بلکه بختیار استعفای خود را در تهران نوشته و به دوستان داده بود که متن آن در همین بخش خواهد آمد.
آقای دکتر یزدی ب هگون های صحبت م یکند که گویی بختیار با استعفای قبل از دیدار موافق بوده و حتی متن آن را نوشته و به شورای انقاب ارائه داده است و م یگوید متن آن در همین بخش خواهد آمد، اما آقای مهندس امیرانتظام که رابط بین بختیار و شورای انقلاب در مذاکرات قبلی سخن از استعفای « : بوده م یگوید بختیار در کار نبوده است، بلکه موافقت شده بود که 9آقای .» بختیار این نامه را بنویسد و سپس به پاریس بیاید دکتر یزدی هیچ مدرک قابل قبولی مبنی بر اینکه بختیار با استعفا موافق بوده ارائه نم یدهد و صرفاً به این نکته اشاره م یکند که امام قبل از استعفا ایشان را نم یپذیرد. تنها دلیل او مبنی بر اینکه بختیار با استعفا موافق بوده، اعتراف شخص بختیار است که آن هم ب هگون های است که هی چگونه اشار های به استعفا ندارد.
دکتر یزدی میگوید: "بختیار اعتراف می کند که او برای پیدا کردن راهی جهت تماس با آقای خمینی با آقای مهندس بازرگان تماس گرفته و مشورت کرده است. آقای مهندس بازرگان هم اقدام او را تأیید کردند، اما م یگوید آقای مهندس بازرگان به او تذکر دادند که آقای خمینی قبل از هر چیز استعفای او را م یخواهند.
در همین جا بختیار به بیانی های که از صدا و سیما منتشر شد اشاره م یکند، بدون آنکه متن آن را ذکر نماید و صرفاً به ذکر چند جمله ناقص از آن بیانیه اکتفا کرده است.
در اینجا هم بختیار پاسخ روشنی در مورد تذکر مهندس بازرگان نم یدهد، جز چند جمله ناقص؛ بنابراین، اینکه البته برای عد های که از این « آقای دکتر م یگویند ماجرا و مذاکرات اطلاع کامل نداشتند و توجهی هم نم ینمودند، یک قسمت مبهم در اینجا وجود داشت و همین باعث شده بود که تصور کنند بختیار بدون استعفای کتبی به دیدار امام نائل خواهد شد، درحال یکه اگر بختیار به پاریس م یآمد ممکن نبود امام را قبل از معلوم م یشود این ابهامی که .» استعفا ملاقات نماید ایشان از آن سخن م یگویند درباره خود ایشان صدق م یکند؛ زیرا هیچ دلیل موجهی دال بر پذیرفتن استعفای بختیار قبل از دیدار با امام وجود ندارد.
آقای دکتر یزدی مرتب این جمله را تکرار م یکنند که امام بختیار را قبل از استعفا « : گفت هاند ولی آیا بختیار هم آن ؛» نم یپذیرم را قبول کرده باشد یا نه، آقای دکتر جواب قان عکنند های نم یدهند و ای نطور که از گفت ههای بعدی ایشان معلوم م یشود اطمینان چندانی یا اطلاع چندانی از نحوه استعفا نداشت هاند.
ایشان م ینویسند: "آنچه در پاریس به ما اطلاع داده شده بود عبارت از این بود که بختیار از برنام ههای امام در مورد معرفی دولت موقت مطلع شده و م یدانسته که بایستی استعفا بدهد آیا .» تا بتواند با امام ملاقات کند در تهران و در تما سها و مذاکرات شورای انقاب با بختیار واقعاً توافق شده بود که وی استعفا بدهد یا خیر؟ این مسئله آن روزها برای ما مبهم ماند و سرعت وقوع حوادث هم ب هقدری بود که مجالی برای پیگیری این قبیل مسائل باقی نم یگذاشت، اما وقتی به ایران آمدیم و با دوستان نزدیک در نهضت آزادی و اعضای شورای انقلاب صحبت کردم، معلوم شد که وی به گفته آقای حاج سید جوادی گویا متن اولیه این استعفا در شورای انقلاب تهیه شده بود و بعد از اصلاح دو سه کلمه که توسط خود بختیار روی آن صورت گرفت، متن نهایی به شکل بالا درآمد.
اما چرا بختیار بعدًا زیر بار نرفت و حاضر به امضای آن نشد، ب هطورر قطع یقین معلوم نیست. 12 این شواهد نشان م یدهد بختیار و ه مپیمانان داخلی و خارج یاش از اول حاضر به استعفا نبودند، همچنان که امام خمینی
از اول میدانسته بختیار اگر هم مایل به این امر باشد، اجازه چنین کاری را ندارد. امام در آخرین بیانیه به این موضوع اشاره می کند و میگوید: "این اعلام بکند که من نخست وزیر نیستم. اگر این کار را کرد...؟"
با وجود این، سؤالی که مطرح م یشود این است که اگر موضوع استعفا از جانب دو طرف منتفی بوده، ای نهمه رف توآمد و مذاکره و سرانجام آمدن به پاریس چه فایده و معنایی م یتوانسته داشته باشد؟!
دکتر یزدی در پاسخ می گوید: "درباره اهداف این مذاکرات و تصمیمات باید گفت تاکتیک رهبری در آن مرحله عبارت بود از اولاً برقراری تماس با هر دو طرف یعنی هم بختیار و هم سران ارتش. ثانیاً هر دو طرف را امیدوار نگه دارند تا در حالت خوف و رجاء اقدام تند و شدید نظیر کودتا از جانب نظامیان رخ ندهد و یا بختیار جا نزند که ب هطورر زودرس کنار برود و زمینه برای کودتا فراهم شود. با توجه به این نکات بود که امام در پاسخ سؤال آقای مهندس بازرگان و دکتر بهشتی ضمن تأیید ضرورت این تما سها گفتند که استعفای بختیار فعلاً زود است و بماند برای بعد
قباًلا ختیار توسط مهندسبازرگان پیغام داده بود خدمتی راکه باید انجام بدهم دادم، آقا چه امری دارند؛ بروم یا بمانم، چه مصلحتی می دانید؟ امام جواب داده بودند فعاً زود است؛ بمانید
بنابراین امیدوار ساختن بختیار به اینکه بماند و بعدًا برای دیدار امام به پاریس بیاید تاکتیکی بود که به شورای انقلاب در تهران که هنوز اعضایش کامل نشده بودند، فرصت م یداد که ب هسرعت هم اعضای شورا را تکمیل کنند و هم نخس توزیر دولت موقت را به امام معرفی نمایند. علاوه بر تاکتیک بالا و ب هموازات آن ارتباط مستقیم با سران ارتش پس از خروج شاه و جل بنظر موافق آنان به انقلاب و دلگرم و امیدوار نگه داشتن آنان مفید و لازم بود. از تهران به پاریس هم خبر داده شده بود که این تما سها برقرار شده است.
از آ نطرف هم امریکای یها و بختیار و ارتش خواهان فرصتی بودند که بعد از رفتن شاه از ایران، تغییراتی به وجود آورند. آ نها ب هتدریج پی بردند که قادر به مقاومت در برابر حرکت مردم نیستند؛ لاجرم سنگر به سنگر عق بنشینی کردند، اما در زمان عق بنشینی تلاش نخس توزیر تا ب هاصطلاح در حین از دست دادن زمان و فرصت لازم برای تدارک ،» سنگرهای قدرت « نیرو و آرایش قوا را به دست آورند. آ نها به زمان کافی
و فرصت مناسب نیاز داشتند 16 و اما آخرین تاکتیک دو طرف آمدن بختیار به پاریس بود.
اعضای شورای انقلاب قصد داشتند در مورد بختیار همان روشی را به کار ببرند که درباره سید جلال تهرانی رئیس شورای سلطنت به کار بردند. آنان معتقد بودند وقتی بختیار به پاریس آمد، از چنگ کارتر و نظامیان رها می شود و آنگاه می تواند با اطمینان خاطر وارد بحث و گف توگو شود و شخصاً تصمیم بگیرد و آینده خود را به عنوان یک قهرمان ملی وطن پرست و ضرر و « ، شجاع رقم زند، اما اگر استعفا را نپذیرفت زیانی نخواهد داشت، بلکه همان روال گذشته ادامه پیدا م یکند.
اما شواهد نشان م یدهد این بار بختیار، ارتش و امریکا آن تاکتیک که منجر به استعفای تهرانی شد را تکرار نخواهند کرد، بلکه روش تاز های برگزیدند؛ به این معنی که بختیار ب هعنوان نخس توزیر رژیم شاهنشاهی به پاریس بیاید، چنانچه مذاکره بدون استعفا صورت نگرفت اعلام کند که: برای حل مناقشات و جلوگیری از کودتا و درگیری و کشت و کشتار شخصاً به پاریس آمدم، ولی آنان حاضر به مذاکره نشدند و لذا از این به بعد هر اتفاق ناگواری رخ داد مسئولیتش به عهده طرف مقابل خواهد بود و باید پاسخگو باشند.
مخالفان سفر بختیار بدون استعفای قبلی و آن هم در داخل ایران، این تاکتیک را پی شبینی نخست وزیر؛ از این رو سخت واکنش نشان دادند و با تکیه کردن بر ضعف و فروپاشی حتمی رژیم، خاطرنشان کردند که نباید کوچک ترین فرصت تجدیدقوا به آنان داده شود و آمدن بختیار به پاریس را یک پیروزی برای رژیم و یک باخت کامل و جبران ناپذیر برای انقلاب و امام دانستند.
وقتی امام مطمئن از منتفی شدن کودتا شد، خطاب به علما بیانی های صادر کرد و انتشار این بیانیه، برنامه سفر بختیار به پاریس را ب هکلی برهم زد.